بیروت 75
۷۵٬۰۰۰ تومان!
- دسته بندی :
- نویسنده :
- مترجم :
- ناشر :
- قطع :
رقعی
- تعداد صفحات :
144
- شابک :
9789642092048
#ادبیات_معاصر
#رمان
#ناشران_برگزیده
#رمان_خارجی
#تاریخ_ادبیات_جنگ
معرفی کتاب بیروت 75
آفتاب تند و داغ بود. همه چیز در آن خیابان دمشق له له زنان عرق می ریخت. ساختمان ها و پیاده روها از هرم گرمایی که از همه چیز برمی خاست تب دار می لرزیدند. صداها نیز سخت سوخته و خاموش بودند. فرح دمی پنداشت همین حالاست که خیابان سراسر از هوش برود. درختان، خودروها،رهگذران، فروشندگان و مردی که جلو گاراژ ایستاده بود و بریده بریده فریاد می زد: «بیروت، بیروت.» دخترکی خوش بر و رو از دروازه ی گارا ژ گذاشت. فرح پنداشت گونه های دخترک از شنیدن نام بیروت گل انداخته. نکند از داغ گرما سرخ شده؟ (مرد و زن همگی رؤیای رفتن به بیروت در سر دارند. آری، من تنها نیستم، اما تنها منم که برای فتحش می روم.) «بیروت، بیروت.» مرد شکم برآمده داد می زد. انگار شکمش از زور گرما غش کرده بود. «بیروت، بیروت.» نام بیروت را آهنگین بر زبان می آورد، گویی رقصنده ای در کاباره نشان مردم می داد.
بیروت 75
۷۵٬۰۰۰ تومان!
- دسته بندی :
- نویسنده :
- مترجم :
- ناشر :
- قطع :
رقعی
- تعداد صفحات :
144
- شابک :
9789642092048
#ادبیات_معاصر
#رمان
#ناشران_برگزیده
#رمان_خارجی
#تاریخ_ادبیات_جنگ
معرفی کتاب بیروت 75
آفتاب تند و داغ بود. همه چیز در آن خیابان دمشق له له زنان عرق می ریخت. ساختمان ها و پیاده روها از هرم گرمایی که از همه چیز برمی خاست تب دار می لرزیدند. صداها نیز سخت سوخته و خاموش بودند. فرح دمی پنداشت همین حالاست که خیابان سراسر از هوش برود. درختان، خودروها،رهگذران، فروشندگان و مردی که جلو گاراژ ایستاده بود و بریده بریده فریاد می زد: «بیروت، بیروت.» دخترکی خوش بر و رو از دروازه ی گارا ژ گذاشت. فرح پنداشت گونه های دخترک از شنیدن نام بیروت گل انداخته. نکند از داغ گرما سرخ شده؟ (مرد و زن همگی رؤیای رفتن به بیروت در سر دارند. آری، من تنها نیستم، اما تنها منم که برای فتحش می روم.) «بیروت، بیروت.» مرد شکم برآمده داد می زد. انگار شکمش از زور گرما غش کرده بود. «بیروت، بیروت.» نام بیروت را آهنگین بر زبان می آورد، گویی رقصنده ای در کاباره نشان مردم می داد.
بیروت 75
- دسته بندی :
- نویسنده :
- مترجم :
- ناشر :
- قطع :
رقعی
- تعداد صفحات :
144
- شابک :
9789642092048
۷۵٬۰۰۰ تومان!
#ادبیات_معاصر
#رمان
#ناشران_برگزیده
#رمان_خارجی
#تاریخ_ادبیات_جنگ
معرفی کتاب بیروت 75
آفتاب تند و داغ بود. همه چیز در آن خیابان دمشق له له زنان عرق می ریخت. ساختمان ها و پیاده روها از هرم گرمایی که از همه چیز برمی خاست تب دار می لرزیدند. صداها نیز سخت سوخته و خاموش بودند. فرح دمی پنداشت همین حالاست که خیابان سراسر از هوش برود. درختان، خودروها،رهگذران، فروشندگان و مردی که جلو گاراژ ایستاده بود و بریده بریده فریاد می زد: «بیروت، بیروت.» دخترکی خوش بر و رو از دروازه ی گارا ژ گذاشت. فرح پنداشت گونه های دخترک از شنیدن نام بیروت گل انداخته. نکند از داغ گرما سرخ شده؟ (مرد و زن همگی رؤیای رفتن به بیروت در سر دارند. آری، من تنها نیستم، اما تنها منم که برای فتحش می روم.) «بیروت، بیروت.» مرد شکم برآمده داد می زد. انگار شکمش از زور گرما غش کرده بود. «بیروت، بیروت.» نام بیروت را آهنگین بر زبان می آورد، گویی رقصنده ای در کاباره نشان مردم می داد.
کتاب های مشابه
کتاب های دیگر از این ناشر
ارسال نظر برای کتاب بیروت 75
پاسخ به
0 نظر
اولین نفری باشید که نظر خود را ثبت میکنید!
نظر خود را درباره این کتاب بنویسید!
نظر شما بعد از تایید نمایش داده خواهد شد.